شاینا گلیشاینا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

لوبیای کوچولوی زمستونی

عروسكم خانوم شده

شاينا گلي شاينا طلا شاينا بلا شاينا عسل اينو هميشه ماماني برات ميخونه دختر گلي !!!!!!! از ديروزم ياد گرفتي دستات رو دراز ميكني كه چيزارو بگيري وايييييييي خيلي بامزه اينكارو ميكني دستاي كوچولوي نرم. بوسسسسسسس بوسسسسسس. ..... تازه الان يك هفته س كه ميتوني تنهايي بدون كمك غلت بزني خوجل خانوم أولين بار جمعه هفته پيش بود خونه دائي سعيد دعوت بوديم خوابت ميومد بي قرار شده بودي منم خوابوندمت گذاشتم تو تختت رفتم پايين بيدار شده بودي بعد غلت زده بودي انقدر خوابت ميومد تو همون حالت با چشماي بسته سرت و به زور نگه داشته بودي خيلي خنده دار بود. تازشم امروز براي أولين بار بهت فرني دادم خيلي دوست داشتي گل گلي نوش جونت . ماماني خيلي هيجان داره ...
30 خرداد 1392

شاینا طلا شاینا عسل

دختر قشنگم امروز ٤ ماه و ١٢ روزت شد خیلی خیلی شیطون و با مزه شدی عزیزم . انقدر بازیگوشی میکنی که دلت نمی خواد بخوابی . دوست ندارم این روزا زود بگذره ولی خوب هر روز که میگذره شیرین تر و با نمک تر میشی . از دیروز پاهای کوچولوتو می گیری میزاری تو دهنت . وقتی می خوای بخوابی سرت رو تند تند تکون میدی بعدم می خندی . وقتی میری بغل مامان بزرگ انقدر رو پاهاش میشینی و بلند میشی که حسابی خسته میشه و میگه "هزااااار ماشالله " .  این روزا خیلی مامانی خوشحاله به خاطر داشتن عروسک ناز و دوست داشتنیش . قربون دست و پاهای کوچولو و نرمت بشم ناز نازکم .
20 خرداد 1392

4 ماهگیت مبارک دخترم

دختر خوشگلم دیروز 4 ماهت تموم شد وارد 5 ماه شدی . دیروز با بابایی رفتیم واکسن زدی عزیزم خیلی ناراحت شدیم من بیرون موندم بابا پای کوچولوت و نگه داشت کلی هم گریه کردی عزیز دلم . امروز خیلی بهتر شدی . حالا از کارای جدیدت تعریف کنم دخملم دیگه دستاش و می شناسه . می تونی دستاتو بیاری بالا و هر چیزی که دم دستت هست می گیری میذاری دهنت . غلت میزنی بعد دستت می مونه زیرت حسابی شاکی میشی عاشق تلویزیون هستی وقتی نگاه می کنی می خندی نمیدونم به چی . بابایی رو کم میبینی وقتی از سفر میاد میشناسیش اصلا غریبی هم نمیکنی کلی هم باهاش اقو بقو میکنی حسابی مامانی هستی بغل هر کی میری چشمت دنبال مامانیه دلت میخواد زودتر بیای بغلم . قربونت برم عسلم . ...
8 خرداد 1392
1